چه کسی کاندیدای جبهه انقلاب اسلامی است؟ این روزها و با اوجگیری رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری، کاندیداها تلاش دارند هویت جذابتری از خود به مردم ارائه کنند.اما این هویت ها چگونه شکل می گیرند؟
هویتها و خط کشی های انتخاباتی گاهی از سوابق افراد استخراج می شود و گاهی هم افراد هویت خود را تعریف می کنند.آنچه اخیرا در ایران درباره هویت اتفاق افتاده است، این است که عدهای بیش از آن که بر مبنای سوابق خود هویتشان روشن شود، خود قصد القای یک هویت متفاوت از سوابقشان به مردم را دارند.
به گزارش« تابناک»، تعریف یکطرفه از هویت سیاسی خود به وسیله افراد و جریانات، به صورت خودکار، دشمن ساز و غیر خودی ساز است. چرا که سیاستمدارانی که این گونه هویت خود را تعریف می کنند می دانند که مردم عموما هویت افراد را با سنجش او در مقابل مخالفش تعریف می کنند. لذا این دسته پیش از آنکه هویت خود را تعریف کنند، لازم است دشمن و ضدی با هویت خود خواسته را معرفی کنند.
لذا برای هویت سازی، مرحله اول تعریف ضد یا مخالف است و در مرحله دوم پس از هویت گیری کاذب تلاش برای حذف ضد، مخالف و حتی رقیب است.
تا پیش از سال 76؛خود هویت سازی چندان در کشور رایج نبود. دو گروه از روحانیان که سال ها در جامعه روحانیت مبارز تهران و بعدا در دل حزب جمهوری اسلامی کار می کردند، با انشعاب مجمع روحانیون مبارز و انحلال حزب جمهوری اسلامی، در قالب دو تشکل روحانی عمده یعنی جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز، به فعالیت سیاسی خود ادامه دادند و این دو تشکل روحانی هر کدام مجموعه ای از احزاب و گروه های سیاسی را زیر مجموعه خود کردند.
پس از خرداد 76 و رسمیت یافتن تشکل سیاسی کارگزاران سازندگی و در کنار آن مجموعه دولت ساخته جبهه مشارکت ایران اسلامی، انقلاب اسلامی موضوع هویت بخشی به افراد و گروه های سیاسی شد و از این تاریخ به بعد گروهی خود را طرفدار انقلاب اسلامی و به طور ضمنی دیگران را علیه انقلاب اسلامی تعریف کردند. این خود تعریفی در آن زمان، بین جریان راست و جریان اصلاح طلب وجود داشت. اما پس از کنار رفتن دولت اصلاحات و آمدن طیف جدیدی از اصولگرایان، خود هویت سازی جدیدی بین جناح راست که دیگر به اصولگرایان تغییر نام داده بودند، شکل گرفت.
در سال 84، هاشمی رفسنجانی که در دوران اصلاحات، نماد جناح راست بود، به رقابت با نواصولگریانی پرداخت که طیف سنتی آنان نتوانسته بود احمدی نژاد را مهار کنند و کاندیدای آنان در همان مرحله اول مقهور احمدی نژاد شد.
در مرحله دوم انتخابات سال 84، مرحله جدیدی از خود هویت سازی شکل گرفت. محمود احمدی نژاد در مقابل هاشمی رفسنجانی خود را نماینده تام و تمام تفکر انقلابی نام نهاد و طنز ماجرا این بود که همه اصولگرایان نیز این رفتار احمدی نژاد را پذیرفتند و به حمایت از وی برخاستند. طبق همان قاعده قبلی، وقتی هویتی برای اثبات خود ضدش را پیدا می کند برای قانع کردن طرفدارانش می کوشد ضد خود را حذف کند. لذا در این مرحله تلاش شد که دیگران به مرور از صحنه حذف شوند و احمدی نژاد به صرف ادعای خودش، نماد هویتی انقلاب اسلامی شد. در انتخابات سال 88، منحصر کردن عنوان انقلابی به خود، این بار در رقابت با میر حسین موسوی شکل گرفت.
اکنون ماه هاست که اصولگرایانی که دیگر ضدی یا مخالفی برای بقای خود ندارند، در حال تعریف جدید و خودسرانه ای از جبهه انقلاب هستند و نکته جالب این که در تلاش برای انحصار عنوان جبهه انقلاب، باید برای برجسته کردن خود دوستان سابق را قربانی کند. به همین خاطر است که اکنون عده ای خود را در یک جبهه، طرفداران انقلاب اسلامی می دانند و کاندیدای خود را کاندیدای جبهه انقلاب می دانند و احتمالا کاندیداهای اصولگرای دیگر غیرانقلابی و یا بدتر از آن ضدانقلاب می دانند که اگر این گونه نبود دیگر دعوایی نبود. بازی در جریان است و انتظار حریف جدیدی را برای حذف کردن می کشد.
اما آیا بر اساس آنچه نو اصولگرایان در این سال ها انجام داده اند، مهم ترین مشخصه کاندیدای جبهه انقلاب در حذف رقیب و منحصر کردن انقلاب به خود خلاصه می شود؟
آیا کاندیداهای انقلاب اسلامی به صورت دائم برای معرفی خودش به اجتماع، عده ای از مردم یا انقلابیون را ضد خود معرفی و حذف می کند؟ آیا کاندیدای جبهه انقلاب در بازی حذف همه جز خود، نقش ایفاء می کند؟
در روز های آینده باید مروری بر مشخصات کاندیدا یا کاندیداهای انقلاب داشت. آن هم نه بر اساس خود انقلابی پنداری، بلکه بر اساس آنچه انقلاب اسلامی به دنبال آن بود و هست. هر چه هست، حذف رقیب به هر قیمتی نیست!